پروانههای عاشق به گرد شمع میگردند و بال و پر میسوزانند. سرود عشق میخوانند و برای رسیدن به معشوق آواز شادی سر میدهند. آنها از سوختن ترسی ندارند چرا که عشق را به خوبی شناختهاند و خوب میدانند رسیدن به معشوق گاهی بهایش خون است. اما در این میان صحبت از مردانی است که به گرد شمع وطن چرخیدند و در راه ایران عزیز جان سپردند.
آنها عاشق ایران بودند و در راه وطن جان فدا کردند. آنها عاشق خداوند بودند و برای پیوستن به لقاءالله از جان شیرین گذشتند. مردانی که عاشق بودند و بهای عشقشان را با خونشان پرداختند و نام زیبایشان را تا ابد بر تاریخ ثبت کردند.
شهید صفدر کارخانه در سیام فروردینماه سال 1346 در شهریار تهران در خانوادهای مؤمن و متدین، دیده به جهان گشود. فرزند سوم خانوادهای بود که به نان حلال اهمیت زیادی میدادند و تلاش میکردند تا فرزندانشان را با این نان بزرگ کنند. او پس از سپری کردن روزهای کودکی وارد دبستان شد و تا پنجم ابتدایی درس خواند. اما پس از آن ادامه تحصیل نداد.
نوجوانی که غیرت و زحمتکشی در خونش جاری بود و میکوشید تا همچون پدر و دیگر اعضای زحمتکش خانوادهاش برای به دست آوردن روزی حلال تلاش کند. بزرگمرد کوچکی که از سن پایین وارد عرصه کار و فعالیت شد. شغلش مکانیکی بود و با تلاش فراوان برای کمک به امرار معاش خانواده میکوشید.
در روزهایی که جنگ تحمیلی به راه افتاد با اینکه سن و سال زیادی نداشت اما تاب و توان اینکه تعرض به کشورش را ببیند، نداشت.
بنابراین در لباس بسیج و به صورت داوطلبانه رهسپار جبهههای حق علیه باطل شد و پس از مدتی خدمت در گردان مقداد از لشکر 10 سیدالشهدا(A) در بیست و نهمین روز از بهمنماه سال 1364 در منطقه فاو عراق به درجه رفیع شهادت رسید. در حالی که پیکرش در عملیات والفجر 8 مفقود شد، پس از گذشت سالها، تفحص و در پنجم بهمنماه سال 1374 در روستای هندودر به خاک سپرده شد.